یاد کن آن را که یکی صبحدم..
به اسم خدای قشنگم
تقدیم به عزیزترین آدم قلبم
مولانا » دیوان شمس » غزلیات »
غزل شمارهٔ ۱۰۰۱
🌸🌸🌸🌸🌸
آه در آن شمع منور چه بود
کآتش زد در دل و دل را ربود
🌸🌸
ای زده اندر دل من آتشی
سوختم ای دوست بیا زود زود
🌸🌸
صورت دل صورت مخلوق نیست
کز رخ دل حسن خدا رو نمود
🌸🌸
جز شکرش نیست مرا چارهای
جز لب او نیست مرا هیچ سود
🌸🌸
یاد کن آن را که یکی صبحدم
این دلم از زلف تو بندی گشود
🌸🌸
جان من اول که بدیدم تو را
جان من از جان تو چیزی شنود
🌸🌸
چون دلم از چشمه تو آب خورد
غرقه شد اندر تو و سیلم ربود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۸/۰۳ ساعت 23:19 توسط R.gh
|