💐💐
🌟به اسم خدای عزیزم🌟
💐غزل شماره607 از سعدی شیرین سخن, قشنگه💐
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
🌼
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
🌼
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
🌼
تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی
🌼
بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم
ور جوابم ندهی میرسدت کبر و منی
🌼
مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی
تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی
🌼
مست بی خویشتن از خمر ظلوم است و جهول
مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی
🌼
تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ
باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی
🌼
من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن
غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی
🌼
خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند
سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی
🌼
به یاد استادی که منو با شعر همنشین کرد
هرجا که هست شاد و سلامت باشه
🤲ان شاءاللّٰه🤲